زنان انتخاب گر
فاطمه ترکاشوند
یکم
در فیلم «روز سوم» وقتی دشمن بعثی وارد خرمشهر میشود و سمیره (با بازی باران کوثری) به خاطر پای لنگش نمیتواند در فرصت مناسب به منطقهای امن بگریزد، میپذیرد که زیر خاک حیاط خانهاش در فضایی قبرگونه خاک شود تا در صورت ورود دشمن خطری متوجه حیثیت و آبروی او نشود. سمیره یک زن است که موقعیت جنگ، او را نسبت به مردی چون برادرش آسیبپذیرتر کرده؛ او حتی اسلحهای را با خودش به زیر خاک میبرد تا در صورت احتمال تعرض دشمن، خودش را بکشد. «روز سوم» برداشتی از یک ماجرای واقعی است.
دوم
در فیلم «ویلاییها» هم عزیز، مادر الیاس (با بازی ثریا قاسمی) و هم سیما، همسرش (طناز طباطبایی) به دنبال خبری از او روانه منطقه جنگی شدهاند. آن دو هرچند که در زاویهدیدشان نسبت به نقش مهم الیاس در جنگ در ضرورت حضورش با هم اختلافنظر دارند اما هر دو، راهی را انتخاب کردهاند که به یک مقصد میرسد: نشستن و انتظار کشیدن تا آمدن خبری از الیاس. همه زنان ساکن این منطقه هر روز منتظر رسیدن یک پیک با خبری از شهادت همسرانشان هستند و حتی خانم خیری (پریناز ایزدیار) که به نظر میآید مسئولیت فرماندهی پایگاه را برعهده دارد، معلوم میشود که از طرف همسرش به این کار گمارده شده است.
سوم
در کتاب «خط مقدم» فصلی از رابطه شهید تهرانیمقدم با همسرش در ابتدای ازدواجشان وجود دارد که تهرانیمقدم تصمیم میگیرد برای ماموریت آموزش پرتاب موشک به سوریه برود و همسر ایشان به ناچار باید روزها را به تنهایی در خانه والدین همسرش بگذراند. از نامهها چنین برمیآید که فشار تنهایی بر او زیاد است و نهایتا تصمیم میگیرد که به حوزه علمیه برود و تحصیلات دینیاش را در آن جا ادامه دهد.
چهارم
در کتاب «دختر شینا» راوی خاطرات خانم قدمخیر محمدیکنعان همسر شهید حاج ستار ابراهیمی به طور پیوسته از عدم حضور همسرش در دشواری و سختی است و مجبور است فرزندانش را به تنهایی مراقبت کند. در بخش اول داستان در منزل والدین همسرش به نوعی سختیها را به دوش میکشد و در بخش دوم با مهاجرت به پایگاهی در منطقه جنگی که مخصوص خانوادههای فرماندهان و رزمندگان است، در مضیقه کمبود امکانات و فشار روحی ناشی از خطرات حضور در منطقه جنگی به نوع دیگری سختیها را متحمل میشود.
آغاز سخن
بیایید بپذیریم که «جنگ چهره زنانه ندارد» اما همزمان اعتراف کنیم که هر جنگی بر تن همه افراد جامعه، لباس رزم میپوشاند و ناگزیر «چهره زنان را هم جنگاورانه میکند». اما این چهره چگونه است؟ آیا زنان در آرایش آن، ابتکار عمل را به دست دارند و تصمیماتی قائم به نفس میگیرند؟ آیا آنها، همان عناصری هستند که تصمیماتشان در سرنوشت جامعه در جنگ و پس از آن تاثیر میگذارد یا کنشها و انتخابهای آنها مقهور شرایط و واکنشی نسبت به جریان اتفاقاتی است که مردان رقم میزنند؟ آیا اساسا واکنشی بودن عاملیت زنان در جنگ را میتوان با بیتاثیری آنان بر سرنوشت جامعه معادل نهاد یا کنش آنان حتی اگر منفعلانه هم باشد تعیینکننده و اثرگذار است؟
باید سعی کنیم لابهلای خطوط را بخوانیم. آن جایی که تصویر دختر خبرنگار فیلم «شب بخیر فرمانده» یا زنان پرستار فیلمهایی چون «روزهای زندگی» یا زنان جنگاوری چون خانم حسینی در کتاب «دا» به پایان میرسد یا دستکم در اقلیت قرار میگیرد. آیا ما به سهو یا به عمد رو به روی آینه ایستادهایم و از بخشی از این چهره جنگاورانه تغافل کردهایم؟ اگر پاسخ مثبت است چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
اگر سوال را اینطور بپرسیم که «کدام تصویر از نقشآفرینی زنان در دفاعمقدس واقعیتر است؟» احتمالا راهبهجایی نخواهیم برد چرا که واقعیت نه در انتخاب برتری یک تصویر بر دیگری بلکه در پذیرش تنوع قطعات این پازل است که همگی در کنار هم پردهای از «آنچه واقعی است» را میسازند. اما اگر بپرسیم «زنان در دفاع مقدس به کدام نقشها فرو رفته و چه کنشهایی داشتهاند؟» آن وقت شاید بتوانیم اولویتهای ذهنی آنان در انتخاب نقشها و اکثریت غالب در کنشها و رویهها را تشخیص دهیم تا شاید تصویر معنادارتری از واقعیت بیابیم.
شاید جامعه در ادوار مختلف حیاتش نیاز یا علاقه داشته باشد که تصاویر خاصتری از کلیت واقعیت را برای خود بازگو کند آن را به عنوان رویه اصلی بپذیرد یا به خود بقبولاند. این موضوع اغلب بیش از آن که به خود واقعیت برگردد محصول عوامل متعدد دیگری از جمله نیازها، باورها، حجم اطلاعات موجود، اولویتها و موضوعاتی از این دست است. اما خود این ذهنیت اجتماعی در دستچین کردن مشاهدهها اثر میگذارد و به روال جستوجو و پردازش اطلاعات درباره واقعیت جهت میدهد. مثلا اگر جامعه دهه هفتاد دوست میداشت که زن را کنشگرتر و فعالتر ببیند و درکی همراه با قائم به نفس بودن در تصمیمگیریها و به دست داشتن ابتکار عمل از زنان دفاع مقدس داشته باشد، این اتفاق برای جریان اطلاعات در جامعه تاحدودی میافتاد.
اما فارغ از شکلگیری این روند در جریان اطلاعات درباره نقش زنان در دفاعمقدس و سرچشمههای آن، تصویری که جامعه خصوصا جامعه زنان از خود در آینه دفاع مقدس تصویری دریافت کرده است که تا چه اندازه و در کدام بخشها روشن و در کدام یک چقدر مبهم و مغشوش است؟ یکی از دستاندازهای مهم و اصلی برای پاسخ با این سوال، موضوع «شیوههای کنشگری زنان در جنگ» است.
ما معمولا عادت کردهایم که «زن کنشگر» را در برهه جنگ با مرد معادلش بسنجیم و او را در لباس پلنگی با اسلحهای به دست تصویر کنیم؛ زنی که میرزمد، فرماندهی میکند، دستور میدهد و حتی کشته میشود. در معنایی کمی متسعتر از این که محصول گفتمان دینی در دفاع مقدس است، «زن کنشگر» شامل زنان فعال در پشت جبهه با اقداماتی ناظر به مسائل جنگی و کمک به جبههها و رزمندگان هم میشود. اما در هر صورت اگر این معنا از «کنشگری» را که معیار آن قائم به نفس بودن و به دست داشتن ابتکار عمل است، بپذیریم آن وقت زنی که ناشی از شرایط تحمیل شده از سوی مردان رزمنده اطرافش، میان چند گزینه موجود انتخاب میکند، کنشگر محسوب نخواهد شد.
«زن انتخابگر» زنی است که در شرایط جنگی ناگزیر به پذیرش وضعیت میشود و در موقعیت برخاسته از آن قرار میگیرد و از گزینههای محدودتر موجود یکی را برمیگزیند. زنی که در واقع نهایتا کنش میکند اما کنش او منفعلانه است. زنی که همسرش به شهادت میرسد اما در فشار محیط خانوادگی نمیتواند به عنوان یک بیوه در شهر کوچک خود به زندگی ادامه دهد و به ناچار مهاجرت یا ازدواج مجدد با بستگان را برمیگزیند، اقدامی کرده که اگرچه تقریبا تنها گزینه روی میز برای اوست اما به شدت بر آینده خودش و فرزندانش و بالتبع جامعه تاثیرگذار است. اگر تعداد حدود یک میلیون نفری رزمندگان دفاع مقدس را درنظر بگیریم که هر یک زنان اطراف خود را در چنین وضعی قرار دادهاند آن گاه بیدرنگ خواهیم پذیرفت که این «کنش منفعلانه» زنان تا چه اندازه در حیات جامعه حین و پس از جنگ اثر گذاشته است.
در میان دو سر طیف از «زن کنشگر» تا «زن منفعل» طیف بسیار گستردهای از زنان وجود دارد که «زنان انتخابگر» بودهاند. آنها گزینههای موجودشان را در نظر گرفته و دست به انتخاب زدهاند و این انتخابها هم توابع و ابعاد درونی و روانشناختی و هم توابع و ابعاد بیرونی و اجتماعی داشته است. سمیره «روز سوم» فداکار و شجاع است و منفعلانهترین انتخابش بر سرنوشت خرمشهر اثر میگذارد؛ سیما در «ویلاییها» آمده تا تصمیم همسرش را با فشار مهارت به خارج عوض کند اما خودش در شرایط تحمیلی جنگ، مسیر خودخواهی به ایثار را طی میکند؛ همسر شهید تهرانی مقدم، گزینه ادامه تحصیل را در نتیجه شرایط فقدان همسرش برمیگزیند و حالا دانش و دیدگاه مستقلی نسبت به اوضاع دارد و همسر شهید ابراهیمی، 5 فرزند را در شرایطی سخت بزرگ کرده است. شاید بخش اعظم واقعیت را به خاطر طبیعی بودن آن مغفول گذاشته باشیم.